۷ هفته و سه روزمه
و احساسات متناقضی دارم مبنی بر اینکه چرا حامله شدم !منی که خیلی بیشتر از سعید دلم بچه دوم میخواست حالا اینجوری شدم
حالم خوب نیست و از همه چی افتادم اصلا روحیه ندارم و مدام ناراحتم که چرا حامله ام در صورتی که خودم میخواستم ناشکر شده ام به هیچ کی نمیتونم دم بزنم که حالم بده چون خودم میخواستم
اسفند...برچسب : نویسنده : lakposhtesabz بازدید : 4
برچسب : نویسنده : lakposhtesabz بازدید : 4
برچسب : نویسنده : lakposhtesabz بازدید : 7
برچسب : نویسنده : lakposhtesabz بازدید : 15
برچسب : نویسنده : lakposhtesabz بازدید : 21
چندوقتی میشه هرکی منو میبینه میگه چقدر خسته ای یا چرا میخوای گریه کنی در حالی که من خیلی معمولی حتی گاها خوبم / سورن مهد نمیمونه و مدام گریه میکنه تو خونه ام همینطوره مدام میگه بابامو میخوام مدام گریه میگه مدام میگه مامان مامان همش میخواد دایناسورهای وحشت ناک ببینه /مدام باید بگم برو دستشویی و میگه من همینجوری راحتم یا جلوی شورتش خیس میشه بعد میره / یا چیزی میخواد نمیدم میگه باهات قهرم با بابا دوستم / تو هر ده باری که صدا میزنه تو دلم میگم خفشو /انقدر صدام اسفند...
برچسب : نویسنده : lakposhtesabz بازدید : 27
اوایل که قرن عوض شده بود همش ذهنم 1300 خورده ای بود هیج وقت فکر نمیکردم انقدر راحت به 1400 عادت کنم و تازه خوشمم بیاد ازش ! نوشتی زیاد دارم ولی وقتی مثل الان که تمرکز کرده باشم روی خودم؛ کم! همین الان همسر پسرو برد بیرون به خونه نگاهی انداختم و گفتم وقته وبلاگمه /خیلی عزیزه برام اینجا ؛کاشکی کسی ناراحتم نکنه دوباره بتونم رونق بدم بهش .القصه هفته پیش (10شهریور)مهمونی دادم و همه به جز خود داداش بزگه همسر اومده بودن و خونه حسابی شلوغ شده بود جاری 3 رو اسفند...
برچسب : نویسنده : lakposhtesabz بازدید : 36
امروز زود تر از پسر و همسر بیدار شدم جزء معدود دفعاته چون همیشه من از همه دیر تر پا میسم تصمیم گرفتم یه ناهار خوب داشته باشیم جمعه ای بخوریم و کیف کنیم نتیجش عالی شدhttps://s8.uupload.ir/files/20230602_124955_s2n1.jpg
بعدم دیگه سفره رو جمع کردم یه یخچال و مرتب کردم برا پسر کارتون گذاشتم. و خودم اومدم رو تخت عجب روز دلچسبیه کاش صبح درسم خونده بودم عذاب وجدان نداشتم
خدایاشکرت
اسفند...برچسب : نویسنده : lakposhtesabz بازدید : 46
خونه ی ما از یه پذیرایی 15 متری یا شاید بزرگتر چون یه فرش 12 متری انداختیم و دورش مبل راحتی 7 نفره چیدیم و یه میز ناهار خوری چوبی 4 نفره و میز تی وی و یه شومینه بی مصرف تشکیل شده و انتهای سالن یه بالکنه که یه طناب رخت فلزی و یکم خرت و پرت نظیر منقل و پیکینک و اینا گوششه ولی خب پنجرهای قدی داره و هر چی میشورمو افتاب زیبا نوازش میکنه / ابتدای این پذیرایی یه اشپزخونه کوچیک قرار داده متراژشو نمیدونم ولی خیلی کوچیکه رو به روش یه راه روی زیبا قرار داره که سمت اسفند...
برچسب : نویسنده : lakposhtesabz بازدید : 47
برچسب : نویسنده : lakposhtesabz بازدید : 33